زینب جونزینب جون، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
هم نفس شدنمونهم نفس شدنمون، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره
زندگی مامان و بابازندگی مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره
محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 7 سال و 11 روز سن داره

مادرانه های من برای فرزندانم ...

15 - صحبتی با جگر گوشم ...

سلام عزیز دلم خوبی مامانی؟ این روز و شبایی که گذشت خیلی خاص بودن مامان ... حتما خودت فهمیدی وروجک ... شبای قدر بود و من امسال علاوه بر سرنوشت خودم احساس می کردم سرنوشت یه نفر دیگه هم توی دست منه ... یه نفر که وجودش من و یه ادم دیگه کرده ... یه نقش جدید و پر اهمیت و جذاب به زندگیم اضافه کرده و به من نام زیبای مادر رو هدیه داده ... تمام این سه شب برای سرنوشت قشنگت دعا کردم ... برای خوب بودنت ... سالم بودنت ... صالح بودنت ... زینبی بزرگ شدنت ... تمام این سه شب به همه ی 14 معصوم سفارشت کردم و چقدررررررررر خوشحالم که این اسم قشنگ و برات انتخاب کردم ... اسمی که تو این سه شب هر وقت به بفاطمه قران به سر رسیدم به بانو گفتم مادر ... اسم دخترم هم...
31 تير 1393

14 - این روزای قشنگ

سلام عسلم خوبی زینب مامان ؟ الهی فدات بشم گل دخملم .... مامانی امروز تولد امام حسن مجتبی (ع) دومین امام ماست ... برادر بزرگ حضرت زینب (س)...عیدت مبارک دخملی گلم ... جونم برات بگه که ما سه روز کاری رو پشت سر گذاشتیم ... اول از پنجشنبه بگم که مامان افطاری داشت و خودش رفته بود نیشابور و من احساس کردم باید یکم کمکش کنم و خونه رو براش مرتب کردم تا خودش اومد خیلی خوشحال شد و منم خوشحال شدم که مامانو خوشحال کردم ... بعدشم سفره رو انداختم و دیگه تا اخر شب کاری نکردم راستی عشق مامان برای وجود شما گل دخترم شیرینی خریدیم و به همه دادیم و گفتیم اسم قشنگت زینب شده عسلم ... جمعه هم بابایی خانوادشو دعوت کرد و ما هم خونه رو مرتب کردیم و غذا...
22 تير 1393

13 - یه بابای مهربوووووووووووون

سلام گل دخترم مونسم خوبی؟ زینب مامان معنی اسمت میدونی چیه؟ زینب یعنی زینت پدر و اسم فرزند حضرت زهرا و حضرت علی هست ... مامان جون ان شالله اسمت رو دوست داشته باشی و زینبی باشی ... و جوری بزرگ بشی که من و پدرت بهت افتخار کنیم و زینت هر دومون باشی نفسم .. من معنی اسمتو خیلی دوست دارممممممممممم ... عزیز دلم میدونی چرا عنوان پستت این شده ؟؟؟ اخه مامانی بابایی مهربون دیشب ما دو تا رو سوپ ریزمون کرد فدات شم . دیشب خونه مامان داشتم تخمه میشکستم که بابایی صدام کرد تازه اومده بود منم اومدم بالا قبل ورود به خونه چشامو گرفت و من فهمیدم باید خودمو برای یه صحنه ی قشنگ اماده کنم ولی اصلا نمیدونستم که بابایی چیکار کردههههههههههههه ؟؟ عسل...
16 تير 1393

12 - دخمل طلا داریم مااااااااااااا

سلام جیگر گوشه ی مامان خوبی؟ عزیز دلم امروز دیگه دلم رو زدم به دریا رفتم سونو تا برای بار 4 نی نی نازمو ببینم ... الهی فدات بشم بزرگتر از قبل بودی دردونم ... خانوم دکتر قشنگ همه جا رو بهم نشون داد و برای اولین بار قلب قشنگت رو دیدم که تند تند میزد ... فدات بشم عزیز دلم ... ان شالله همیشه سالم باشی عسلکم ... مامانی دکتر دست و شکم و سرتو بهم نشون داد دستت رو بالا گرفته بودی عزیزم ... دکتر گفت احتمال خیلی زیاد دختری و چون دکتر قبلی هم همین و گفته بود من فکر میکنم شما قطعی دختری ... عزیزم خیلی خوشحالم که سالمی ... ان شالله به زودی زود تکوناتم حس کنم ... بعد دکتر به بابایی زنگ زدم .. قبل دکتر بهش گفتم بهت نمیگم بچم چیه...
14 تير 1393

11- یه همبازی دیگه هوراااااااااا

سلام دردونه ی بی دندون مامان خوبی فدات شم ... ببخشید دو روز بهت گرسنگی دادم ... خیلی دوست داشتم روزه بگیرم ولی چون روزا خیلی طولانیه دکتر گفت نگیرم ... ما هم از فردا به جمع روزه خورا اضافه می شیم بعلههههههههههههه جونم برات بگه که ما مهمون خاص خداییم .. هم افطار میخوریم هم ناهار شام ... دکتر گفته باید 5 وعده غذا بخوریم تا کاهش وزنم جبران بشه و برای 2 هفته دیگه دوباره بریم کنترل ... عشق مامان از امروز مولتی ویتامین و کلسیم هم به اهن و فولیک اسید اضافه میشه تا شما کمبودی نداشته باشی خدای نکرده ... دیگه اینکه دو هفته دیگه میرم سونو تا برای بار چهارم شما رو زیارت کنم و اگه صلاح میدونی به ما بگی گل دختری یا گل پسر جواب غ...
8 تير 1393

10 - یه مهمونی خیلی بزرگ

سلام عسل مامانی خوبی فدات شم ... امیدوارم خوب باشی و برای منم دعا کنی که خوب باشم ... عزیزم ما به یه مهمونی بزرگ دعوت شدیم ... یه مهمونی خیلی خوب که میزبانش خیلی خیلیییییییی مهربونه ... تو این مهمونی خیلیا دعوتن ... خیلی از مامان باباها و نی نی های خوشگل رسیده و نرسیده و توراهی ... همه سعی میکنند از این مهمونی با دستای پر بیاند بیرون ... انشالله که دستای من و شما هم اخر مهمونی پر پر باشه عزیز دلم ... ما امروز رفتیم پیشواز این مهمونی بزرگ ... یه کوچولو بفهمی نفهمی الان داره گرسنم میشه ولی خدا رو شکر برای روز اول خیلی خوب بود اخه میدونی فدات شم سحری هم نتونستم خوب بخورم و فکر میکردم نتونم تا ظهر دووم بیارم ...تازه امرو...
7 تير 1393
1